راموز

وبلاگ شخصی :: نیما فکور

آفتاب شبانگاهی

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ب.ظ

همیشه فکر میکنم یک سری آدمای جدید را هستند که نظرت را نسبت به جهان بینی ای که داری تغییر میدهند

اخیرا با یکی آشنا شدم ، از انجایی که دچار بیماری ریزنگری هستم ، بین گفته ها و رفتارشان فلسفه ای پنهان دیدم که تا کنون هیچ جا نخوانده ام . بگونه ای چون عالمان شهودگرا پیروی طریقت به دنبال آن افتاده ام . امیدوارم پارادکس رفتاری نداشته باشد که اگر اینگونه نبود شاید مجبور به ترک قریه باشم.

این فکر اغلب شاد و خنده بر لب است که این شادی ناشی از ابیقورس و فلسفه اش نیست و همین است که مورد را برای من جالب و متمایز کرده

در تحقیق ام...

  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۴
  • نیما فکور

اولین جوامع

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ب.ظ

اندیشه هایم در بین خواندن کتاب قرارداد اجتماعی این بود که :

اگر مانند ژان ژاک روسو فرض کنم انسان آزاد متولد شده .

از آنجا که قدیمی ترین جوامع و تنها جامعه طبیعی خانواده است

و فرزند تا وقتی به پدر وابسته اند که برای بقای خود به او احتیاج داشته باشند.

خانواده اولین نمونه ی جوامع سیاسی میباشد. 

به گفته ژان "رئیس تصویر پدر است."

و "ملت تصویر بچه ها" و چون همگی آزاد متولد شده اند آزادیشان را بخاطر سودمندیشان از دست میدهند . (امر هزینه-فایده Cost-Benefit )

پس اگر برده ی آزادی باشیم ، آزادی را بدلیل سودمندی اش کسب میکنیم.

در واقع استقلال حاصل نبود سودمندی است . 

آیا قدرت حق را بوجود می آورد .

اگر مطیع قدرت هستیم به معنای حقانیت آن نیست .

پس هر انسان هیچ اختیاری بر همنوع اش ندارد لذا امر ولایت های دینی و مذهبی موجود صرفا خودفروشی جامعه به اموری ماورا الطبیعه برای کسب احتمالا احساس آرامشی نسبی در امر مرگ زیستی یا پدیده هایی شبیه آن است ؛ در اینجا فروشی توجیهی برای ازدست دادن در سودمندی است. 

بنظر من ما مغلوب سودمندی(Cost-Benefit) در این امر شدیم و در این معامله خسارت زیادی دیده ایم ، برای جبران مافات باز هم بایستی هزینه بپردازیم .

    

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۰۰
  • نیما فکور

وادی دوم: عشق

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۰۷ ق.ظ

هنوز هم با اینکه زمانی گذشته و خیلی چیز ها تغییر کرده :
"کمال را در هنر و زندگی کردن را در عشق میدانم."

ممکن است هنوز هم در قریه ای باشم که نتوان از ان گریخت ولی تنها جایی است که پس از پرسش های ام چون سرابی از واحه در این هیچ نشد.

نیما فکور

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۰۷
  • نیما فکور