حلبی (خوب یا بد)

با ۳ مرتبه تاکید موکد "بد ه" ، این بحث مسخره ی تاریخی خوب-بد ، ماشین مستهلک منطق ذهنی ام را به کار انداخت ، شروع کردم سعی کرد خوبی (ها) را بشناسد به من پاسخ داد اگر خوبی را وجود (ی) فرض کنم انگاه چون نمی توانم بصورت مستقیم درکی از خوبی داشته باشم دارم 
یکی از راه های شناخت وجود (می دانم ها) درک عدم ( نمیدانم ها) است .
حال از آنجاکه 
نمی دانم که میدانم و می دانم که نمیدانم
یا
نمیدانم که نمی دانم و میدانم که میدانم
نتیجتا

چون نمی دانم که میدانم و نمی دانم که نمی دانم درک تمایز میان خوب و بد غیرممکن است . 
Q.E.D 
…...

باز از دیدن این استدلال ماشین قدیمی آشفته شدم . از ماشین مستحکم منطقی که ساخته بودم به حاشیه ذهنم که ساحل خیال با دریایی از ظاهرسازی مجاور بود رفتم . اب دریا طعم شور مقبولیت طلبی را میداد . با تلنگر شوری آب یاد حرف ماشین روغنی مستهلک افتادم که از هر چیزی جز هم جنس خودش بیزار بود ، نمیدانم شاید ذات اش این طور بود ؛ فکر کنم اگر از خودش هم میپرسیدم چرا قادر به پاسخ گویی نمی بود.

به افق خیره شدم سعی میکردم از ساحل انسوی دریا را ببینم تا شاید خوب و بد را انجا کشف کنم ، نمیشد تا چشم کار میکرد فقط از همان اب تلخ مزه بود . ناخوداگاه صورتم گرم شد و سر انگشتان ام یخ زد ، سعی کردم خیسی کنار لب و چانه ام را با سراستین خشک کنم .

شواهد نشان میداد که هنوز در جزیره هستم و طبق معمول به ماشین قدیمی برگشتم .