راموز

وبلاگ شخصی :: نیما فکور

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

ترانه ای کلاسیک از دوستی جدید

جمعه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۰۹ ب.ظ


دوست خوب ام که ترانه سروده به نام "مگر نمیدانی"، صوت ضبط شده ای که خودش ترانه را خوانده بود برایم فرستاد، شاید چندین بار گوش دادم و هر از گاهی هم در مسیر سفر ام به سیستان و بلوچستان، ترانه را با خودم بازخوانی میکردم. این ترانه را با اجازه خودشان منتشر کردم.

***

ای یارم

ای یارم
ای بی وفای دیرینم 
بسوی تو ایم اگر دوباره پر بگیرم 
امشب، برای چشم تو
برای دنیایم
دلی شکسته تر ز هرشبم دارم
چرا نمی ایی مگر نمیدانی
که مانده ام تنها، پر از پریشانی
مگر نمیدانی مگر نمیدانی
که سیل غم برده تمام من مرده
تمام من مرده
تمام من رفته
اگرچه شیرینی اگرچه فرهادم
به بیستون نرفته من
برای دیدن تو جان دادم
برای دیدن تو جان دادم
چو زورق شکسته ام تو ماه صدقافله ای
مگر نمیدانی مگر نمیدانی
چو موج ساحلم تو خشم دریائی ،تو قهر طوفانی
تو ماه تابانی مگر نمیدانی مگر نمیدانی 
ای یارم
زمن چه خواهی
دگر چه خواهی
بر این خرابه ی سیاه من، مگر چه مانده
کسی نمانده
زمن چ خواهی
دگر چه خواهی
در این خرابه ، به جز غم تو 
مگر چه مانده
کسی نمانده
در این خرابه ببین اسیرم
جز رده پای رفتنت ردی نمانده
کسی نمانده
دگر چه مانده

***

عاطفه شریفی

  • ۰ نظر
  • ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۰۹
  • نیما فکور